جانم عشق

جانم عشق

غزل(134):دلبـر بـرفت و دلشدگان را خبر نکرد    

1 دلبـر بـرفت ودلشدگان را خبر نکرد                   یـاد حتریف شهر و رفیق سفر نکرد

2 یـا بـخت من طریق مروت فرو گذاشت               یـا او بـه شاهراه طریقت گذر نکرد

3 گـفتـم مگر به گریه دلش مهربان کنم                در نـقش سنگ قطرة باران اثر نکرد

4 شـوخـی نـگر کـه مرغ دل بیقرار من                 سـودای دام عاشقی از سر بدر نکرد

5 هـرکس که دید روی تو بوسید چشم من           کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

6 مـن ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع           او خود گذر به ما چو نسیم  سحرنکرد

7 حافظ حدیث نغز تو از بس که دلکشست           نشنید کس که از سر رغبت زبر نکرد

معانی ابیات غزل (134)

 دلبر: محبوب.

دلشدگان: عشاق، شفیتگان، دل از دست دادن.

حریف شهر: مصاحب و هم نشین درشهر.

طریق: راه وروش.

 طریق مروت: راه و رسم انصاف

طریقت: راهی مقابل شریعت ، راهی که سالک راه حق باید بپیماند تا به حقیقت برسد ، راه اصلی وصول به حق .

گفتم مگر.... : با خود گفتم شاید .....

شوخی نگر: گستاخی را تماشا کردن.

بی نظر: بدون اندیشه و تفکر ، بدون بصیرت

حدیث : حکایت ، چیز نو ، نو و تازه مطلب ، قضیه ، واقعه.

نغز: خوب ،نیکو هر چیز بدیع و زیبا که دیدنش خوش آید، شیوا ،جالب، چیزی که مورد توجه واقع شود ، بدیع لطیف

رغبت :  میل.

معانی ابیات غزل(134)

(1) محبوب رفت و دل از دست دادگان خود را بی خبر گذاشت . از دوستان محشور در شهر و رفیقان  هم سفر خود یادی نکرد

(2) یا اقبالِ من بی انصافی و با من ناسازگاری کرد، یا آنکه رفتار او با روش اهل طریقت ( که محبت ووفاداری است) منطبق نبود.

(3) با خود گفتم شاید با گریه دلش را بر سر مهر آورم ، اما دانه های اشک من، چون قطره های باران در دل سنگ او اثری نداشت.

(4) گستاخی را تماشا کن که مرغ دل قرار از کف داده من خیال گرفتاری در بند عشق را از سر خود بیرون نکرده است.

(5) هر کس که روی (زیبای ) تورا دید به چشم من بوسه زد . زیرا کار انتخاب چشم من بدون اندیشه و بصیرت نبود.

(6) من پای مقاومت می فشارم که به مانند شمع، جان را فدای او کنم ، اما او به مانند نسیمی بر من مَوزید     ( تا در پایش بمیرم) .

(7) حافظ ، مطلب جالب و حکایت شیوای تو از بس دل انگیز است هر کس آن را شنید با میل و اشتیاق آن را در خاطره خود سپرد.

 

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن          

 بحر غزل: مضارع اخرب مکفوف محذوف

روی عکس کلیک کنید

نوکرتم عشقی جووووووووون .

خیلی ها رفتن یک کانالی این غزل رو خوندن بعدش مدام دارن دو روزه میان میگن اینو برای تو گرفته و مدام فحشم میدن . 

بابا دیوانه شدم خودم از برم مطالب کانالش رو . 

آخه چی بگم .

بعدش اومدن که حالا معنی کن چی گفته !!!!

تازه شماهایی که معنی ابیات رو نمیدونین چرا غزل میخونین ؟؟؟!!!

قبول اینو برای من گرفته ولی شرح حال خودم اینه الان . 

دیشب خوابیدم الان بلند شدم گوشی هنگ کرده بود دیگه طی این 48 ساعت . 

بابا قربون همتون دلم میخواست باخودش جمکران میبودم این روزها نشد . نخواست . باید صبر کنم من که 9 ساله دارم میگم نوکرشم . اون نباید بخواد ؟؟؟ 

قربانتون دیگه نکته ای برام ارسال نکنید یه چند روز بگذارید گوشیم یک کم نفس بگیره خودم بدرک !!! 

 

البته اینا همه برام خاطرات شیرینه ... شیرین شیرین .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 3 خرداد 1395برچسب:,

] [ 2:57 ] [ علیرضا ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه