هنگامه های انتظار
امروز فاتحه خوندم به جلسه و کار و زندگی .
هه.
بهم خبر دادن طبق معمول دسته اول .
خواستگارهای مدل بالا !!!
بهم خبر دادن توی کوچشون چندتا ماشین مدل بالا رفتن راجع بش تحقیق کردن .
یه همسایه نفهم که البته نفهم بخاطر حرفش که بد حرف زده ولی خوب کرده خودم بعدن از خجالتش در میام . گفته بهشون که نع این شوهر کرده یا یه کاری کرده که شوهر نمیکنه نمیدونم !!! فعلا قصد ازدواج نداره شاید ، برید برای خودتون . !!!
من وقتی این خبر رو شنیدم شوکه شدم . واقعا شوکه شدم .
سالهاست زجر این اخبار کذایی رو میکشم زجر این حرفهای ادمای بیشعورم هست که البته اینبار به نفع من بوده شکر خدا .
ولی ثانیه ثانیه آب شدم .
نابود شدم .
اکثر اوقات وقتی خبرهای این طوری رو راجع بشبهم میدادن یا میدن تنها کاری که میکنم دعاست .
امروز کل یک مسجد رو جارو زدم دستمال کشیدم و دعا کردم .
هیچکی از دلت جز خدا نمیدونه .
بیشتر درد و مرضم طی این سالها سر همین مسائل و سر عشقمه .
امروز یه آشنا نشست روبروم گفت نکن نکن نکن خودت رو نابود نکن . ازت چیزی نمونده دیگه . فقط بهش یک جمله گفتم از دلم خبر نداری ..../.
دوستش داشتم .
دوستش دارم .
دوستش خواهم داشت .
هیچ کس نمیدونه که چقدر دوستش دارم . به چه اندازه دوستش دارم . هیچ کس . جز خدا . او میداند از قلب من .
دعا کنید برایم لطفا .
نظرات شما عزیزان: